مهراوه،دخترآفتاب

وب نوشت های روزانه

مهراوه،دخترآفتاب

وب نوشت های روزانه

مهراوه،دخترآفتاب

نام دختر آفتاب

مهراوه

نام دختر مِهر

مهراوه

، مهراوه


دختر آفتاب و مِهر

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ نظر فراموش نشه ♥ ♥ ♥ ♥

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲ دی ۹۵، ۱۹:۲۳ - مارال رئیسی
    احسنتت
۱۸
خرداد ۹۵
عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت:...


چند می خری؟ گفت: یک درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام. کاسه، فروشی نیست.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۸

نظرات  (۱)

چه قدر جالب بود
مرسی:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">