مهراوه،دخترآفتاب

وب نوشت های روزانه

مهراوه،دخترآفتاب

وب نوشت های روزانه

مهراوه،دخترآفتاب

نام دختر آفتاب

مهراوه

نام دختر مِهر

مهراوه

، مهراوه


دختر آفتاب و مِهر

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ نظر فراموش نشه ♥ ♥ ♥ ♥

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲ دی ۹۵، ۱۹:۲۳ - مارال رئیسی
    احسنتت
۰۳
مرداد ۹۴

هیچ چیزاتفاقی نیست حتی هدایت شدن شما به این سایت هر چیزی حکمتی دارد

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم.

 

 

ماشین نحس

در سپتامبر سال ١٩٥٥ جیمز دین هنرپیشه جوان هاایوودی بر اثر تصادف با ماشین پورشه‌اش دارفانی را وداع گفت. آقای هنرپیشه مرد و کارش تمام شد اما اتومبیل همچنان ماجراهای مرگ آورش را ادامه می‌دهد. خودرو را که به دره سقوط کرده بود بسختی بیرون اورده و به تعمیرگاه منتقل کردند. اما در آنجا ماشین از روی جک لیز خورده و بر روی دو پای یک مکانیک افتاد. این ماشین توسط یک دکتر خریداری شد که از ان برای شرکت در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کرد. در یکی از مسابقات خودرو تصادف کرده و صاحب جدیدش نیز کشته شد. ماشین را تعمیر کرده و دوباره از آن در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کردند. اما راننده بعدی هم در یک تصادف کشته شد. این بار وقتی خودرو را به گاراژ منتقل کردند فردای آن روز مشاهده نمودند که گاراژ بطور کامل در آتش سوخته است. سرانجام در اکتبر ١٩٥٩ برای این که جلوی فاجعه را بگیرند آن را به ١١ قسمت تکه کرده و فلزش را نیز آب کردند.

 


 

دوقلوهایی با سرنوشت مشابه

 

سرنوشت اغلب دوقلوها بسیار شگفت‌انگیز است. اما سرنوشت دوقلوهای اهل اوهایو دارای بیشترین شگفتی است. دو برادر دوقلو بعد از تولد از هم جدا شده و به خانواده‌های جدا سپرده شدند. هر دو خانواده نیز نام جمیز را بر انها گذاشتند و از اینجا سرنوشت شگفت‌انگیز انها شکل می‌گیرد. هر دو جمیز به یادگیری علم حقوق علاقه داشتند. هر دو دنبال نجاری و مکانیکی بودند. هر دو با زنی به نام لیندا ازدواج کردند. هر دو نیز اسم بچه‌هایشان را جمیز آلن گذاشتند. این بچه‌ها نیز ازدواج کردند. نام زن هر دو هم بنی بود هر دو مرد نیز زنان‌شان را طلاق دادند. تا این که این دو بچه بعد از ٤٠ سال همدیگر را یافته و بعنوان شریک تجاری با هم مشغول به کار شدند.


تکرار داستان در واقعیت

 

در ابتدای قرن ١٩ داستان نویسی که بیشتر داستان‌های ترسناک می‌نوشت، به نام ادگار آلن پو داستانی به این مضمون نوشت: یک کشتی در دریا غرق می‌شود. فقط ٤ نفر از میان مسافرانش زنده می‌مانند. به سبب طی شدن روزهای متوالی ٣ نفر دیگر تصمیم می‌گیرند فرد جوان‌تر که نامش ریچارد پارکر بود را کشته و بخورند. در عالم واقع و در سال ١٨٨٤ کشتی باری به نام فوندرد میگوبینتا در دریا غرق شد و تنها ٤ نفر از مسافران زنده ماندند. ٣ نفر از مسافران اقدام به قتل عضو جوان‌تر گروه نموده و اسم آن جوان نگونبخت، ریچارد پارکر بود.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۳
♥فقط خدا♥

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">